فاضلی زارچی، غلامرضا (8 مرداد ۱۳۳۱–10 فروردین ۱۳۶۷)، جانشین دوم گردان قدس (محمد رسولالله(ص)) تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
فاضلی زارچی در خانوادهای مذهبی در محلۀ بهارستان روستای زارچ (از ۱۳۴۲ ش به بعد شهر) استان یزد* متولد شد. پدرش شیخعلی، با تحصیلات حوزوی، مغازهدار و مادرش سکینه حظرهای، خانهدار بود. آنها دارای هشت پسر و سه دختر بودند و غلامرضا فرزند پنجم خانواده بود. پس از تولد غلامرضا، خانوادهاش به آبادان مهاجرت کرد و پدرش در ۱۳۵۲ ش در همانجا درگذشت (اداره ... ؛ فرهنگ ... ، ذیل نام). او تحصیلات ابتدایی را در ۱۳۳۸ ش در دبستان ابنسینای آبادان آغاز و ضمن آن قرآن خواندن را نزد پدر آموخت (فاضلی زارچی، فاطمه). غلامرضا پس از پایان تحصیلات دورۀ ابتدایی تا کلاس ششم، در ۱۳۴۳ ش، بهسبب شرایط نامناسب اقتصادی خانواده از ادامۀ تحصیل بازماند و در مغازهای مشغول به کار شد (فاضلی زارچی، محمدحسین). او از سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ ش برای نوجوانان و جوانان در مسجد محلشان کلاس آموزش قرآن برگزار و با اجرای مسابقۀ کتابخوانی با موضوع ائمۀ اطهار و اهدای جوایز به برندگان، افراد بیشتری را جذب این کلاسها میکرد (فاضلی زارچی، فاطمه).
غلامرضا در فروردین ۱۳۵۶، با تأخیر خدمت نظاموظیفه را در شهربانی شهرکرد مرکز استان چهارمحالوبختیاری آغاز کرد. خدمتش مصادف با گستردهشدن تظاهرات و راهپیماییهای مردم بر ضد حکومت پهلوی بود و او نیز بهصف مردم پیوست (فاضلی زارچی، محمود).
غلامرضا پس از پایان خدمت سربازی در فروردین ۱۳۵۸، همزمان در آزمون استخدامی شرکت نفت آبادان و نیروی دریایی ارتش شرکت کرد و در هر دوی آنها پذیرفته شد؛ اما کار در شرکت نفت را انتخاب کرد و در آبان همان سال با معصومه آسایش زارچی ازدواج کرد (آسایش زارچی؛ همو).
او در ۱ دی ۱۳۵۹ که حدود سه ماه از جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران گذشته بود، بهسبب تشدید حملات هوایی و توپخانهای دشمن، بهناچار خانوادهاش را از آبادان به یزد برد؛ اما خود به آبادان بازگشت (دریاییپور) و در ۱۳۶۱ ش که فعالیت شرکت نفت آبادان به حالت نیمه تعطیل درآمده بود، به بخش انبار شرکت نفت یزد منتقل شد (آسایش زارچی)
فاضلی زارچی اگرچه به لحاظ اداری به منطقۀ غیرجنگی منتقل شدهبود؛ اما غالباً و تا زمان شهادتش در جبهه حضور داشت. بهطوریکه بهمحض انتقال به یزد، آموزش عمومی نظامی را در پادگان شهید بهشتی* (باغ خان* سابق) یزد فراگرفت و پسازآن در مرداد ۱۳۶۱ به منطقۀ شلمچه در جنوب غربی خوزستان رفت و در تیپ ۸ نجف اشرف، بههمراه شماری از رزمندگان یزدی در خط پدافندی خدمت کرد (آسایش زارچی؛ ناحیه ... )؛ سپس با همین یگان با سمت بیسیمچی گردان ۲ شهید صدوقی، در عملیات محرم (۱۰ آبان ۱۳۶۱) در جبهۀ جنوبی، عین خوش، زبیدات با هدف تصرف سرپل در منطقۀ العمارۀ عراق و آزادسازی ارتفاعات مرزی، حضور یافت (همو)؛ پسازاین، در عملیات والفجر ۲ (29 تیر ۱۳۶۲)، در جبهۀ شمالغرب، منطقۀ عمومی حاج عمران، با هدف تصرف این منطقه، شرکت کرد (دریاییپور) و در جریان درگیری براثر موج انفجار آسیب دید و برای درمان در بیمارستانی در شیراز و سپس در یزد بستری شد (آسایش زارچی؛ ناحیه). پس از مدتی در ۲۶ بهمن ۱۳۶۲ به تیپ مستقل پیادۀ ۱۸ الغدیر متشکل از رزمندگان یزدی پیوست و تا اوایل سال ۱۳۶۳ ش، در گردان عمار فرمانده تیم یکی از دستههای این گردان بود که در این مأموریت، از ناحیه مچ پا مجروح شد (همو؛ گواهی ... ).
او بار دیگر در ۲ فروردین ۱۳۶۴ راهی جبهه شد و در گردان امام علی(ع) تیپ ۱۸ الغدیر سازماندهی و فرمانده دسته شد (ناحیه؛ فاضلی زارچی، فاطمه). غلامرضا در دورۀ حضور در جبهه، به تحصیلات نیمهتمامش ادامه داد و در خرداد ۱۳۶۴ پس از دریافت دیپلم اقتصاد و اجتماعی، در کنکور سراسری پذیرفته شد؛ اما احساس تکلیف برای ادامۀ خدمت در جبههها مانع از ادامۀ تحصیل وی شد. مدتی بعد و در آبان ماه همان سال به سمت معاون یکی از گروهانهای گردان فاطمبببالزهرا ارتقا یافت و در اوایل سال ۱۳۶۵ ش در پد مرکزی جزیرۀ مجنون جنوبی در خط پدافندی تیپ خدمت کرد. برادرش، حسنعلی نیز با سمت پیک گروهان در همین یگان حضور داشت (ناحیه؛ کلانتری سرچشمه؛ فاضلی زارچی، محمدحسین).
غلامرضا در عملیات کربلای ۴ (3 دی ۱۳۶۵)، که در جبهۀ جنوبی در غرب و جنوب غربی خرمشهر با هدف تصرف منطقۀ ابوالخصیب (جنوب شهر بصره) و پیشروی بهسوی این شهر اجرا شده بود، در سمت فرمانده یکی از گروهانهای گردان امام علی شرکت کرد. در این عملیات برادرش حسنعلی دچار موج انفجار شد. اندکی بعد در عملیات کربلای ۵ (19 دی ۱۳۶۵) که در جبهۀ جنوبی، منطقۀ شلمچه با هدف تصرف این منطقه و پیشروی بهسوی بصره انجام شد، با همان سمت حضور یافت (عزیزینژاد) و در جریان درگیری، مجروح و برای مداوا در بیمارستانی در شیراز بستری و سپس در بیمارستان سیدالشهدا یزد پذیرش شد که پس از بهبودی نسبی، در ۱۳۶۶ ش به سفر حج رفت (آسایش زارچی). برادرش، محمود نیز در همین عملیات دچار موج گرفتگی شد (ابوترابی).
تیپ ۱۸ الغدیر در اوایل سال ۱۳۶۶ ش، به جبهۀ شمالغرب (استانهای کردستان و آذربایجان غربی) گسیل شد. غلامرضا پس از سفر حج به تیپ پیوست و با توجه به تجاربی که به دست آورده بود، به سمت جانشین دوم گردان قدس ارتقا یافت و در عملیات بیتالمقدس ۲ (25 دی ۱۳۶۶)، که در جبهۀ شمالی، سلیمانیه ـ ماؤوت بهمنظور تصرف ارتفاعات غرب شهر ماؤوت واقع در شرق عراق اجرا شد، حضور داشت. مدتی بعد در جریان عملیات بیتالمقدس ۴ (5 فروردین ۱۳۶۷)، که در منطقه عملیاتی شاخ شمیران، در شمال شرقی عراق آغاز شده بود، به شهادت رسید. پیکرش حدود چهار سال در منطقه باقی ماند و سرانجام در ۱۳۷۲ توسط گروه تفحص شناسایی و در ۱۶ شهریور همان سال پس از تشییع در گلزار شهدای باغ رضوانشهر زارچ به خاک سپرده شد (ناحیه؛ فرهنگدوست، ص ۵۸۳-582؛ فرهنگ، همانجا).
شهید زارچی فاضلی فردی شوخطبع و به مسائل دینی و مذهبی بسیار مقید بود؛ همیشه مستحبات را بهجا میآورد که نمونۀ آن بهسمت قبله خوابیدن بود که به آن تقید داشت. در جبهه قرآن حفظ میکرد؛ نیز زمانی که جایگاه فرماندهی داشت، همراه دیگر نیروها غذا میخورد، اهل کار خیر بود و تأکید زیادی بر رعایت حجاب برای بانوان داشت (فاضلی زارچی، فاطمه؛ دریاییپور؛ معصومزاده).
در بخشی از وصیتنامۀ شهید چنین آمده است: «شما را وصیت میکنم به تقوای الهی. بترسید از قیامت که مرگ نزدیک است و گناهان ما سنگین. فرزندان را زینبوار بار بیاورید تا سربلندی باشد برای اسلام و مسلمین» (بش).
بهپاس نکوداشت شهید، نام وی بر یکی از کوچههای بلوار آیتالله شهید صدوقی نامگذاری شده است (آسایش زارچی). افزون بر این تقدیرنامهای از نخستوزیر وقت، به وی اعطا شده است (نخستوزیری).
از این شهید دو دختر و یک پسر به یادگار مانده است. ریحانه کارمند دادگستری و مریم، معلم و همچنین پسرش محمد، کارمند شرکت نفت است (آسایش زارچی).
افزون بر غلامرضا، سه برادر دیگرش، محمود، حسنعلی، احمد و شوهر خواهرش (علی حیدریانزاده) نیز در جنگ حضور داشتند. سه برادرزادۀ غلامرضا به نامهای میرزا یدالله، علی و محمود نیز به شهادت رسیدند (فاضلی زارچی، فاطمه).
مآخذ: آسایش زارچی، معصومه (همسر شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۲۰ فروردین ۱۴۰۲؛ ابوترابی، علی (همرزم شهید)، مصاحبه با همو، ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲؛ ادارۀ ثبتاحوال شهرستان یزد، شناسنامه، سند مورخ ۱۳۳۱ ش، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ دریاییپور، محمدعلی (همرزم شهید در گردان ۲ شهید صدوقی تیپ ۸ نجف اشرف)، مصاحبه با مؤلف، ۲۲ فروردین ۱۴۰۲؛ عزیزینژاد، عباس (همرزم شهید)، مصاحبه با همو، ۱۸ فروردین ۱۴۰۲؛ فاضلی زارچی، فاطمه (خواهر شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۱۹ فروردین ۱۴۰۲؛ فاضلی زارچی، محمدحسین (برادر شهید)، مصاحبه با همو، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲؛ فاضلی زارچی، محمود (برادر شهید)، مصاحبه با همو، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲؛ فاضلی زارچی، وصیتنامه، سند مورخ ۲۹ اسفند ۱۳۶۲، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ فرهنگ اعلام شهدا: استان یزد، به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد شهید و امور ایثارگران، تهران: شاهد، ۱۳۹۵ ش؛ کلانتری سرچشمه، محمدرضا (همرزم شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲؛ گواهی پزشک، سند بیتا، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ معصومزاده، محمدعلی (همرزم شهید)، مصاحبه با مؤلف، ۲۰ فروردین ۱۴۰۲؛ ناحیۀ مقاومت بسیج یزد، گواهی حضور در جبهه، سند مورخ ۲۳ آذر ۱۳۸۹، سند بش، موجود در ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد؛ نخستوزیری، تقدیرنامه، سند بیتا، سند بش، موجود در همانجا.
/ اعظم یزدی/